خطرناکتر از پروژه هارپِ ادعایی!!
از پروژه هارپ خطرناکتر، پروژه انتقال فاضلاب شهرها با عنوان نیترات داشتن آب زیرزمینی است.
چه از این جهت که همه آبهای روی زمین که ناشی از بارندگی است دارای نیترات است. و ادعای تفاوت آب رودها با آب زیرزمینی برای سرانه ۵ لیتر آب آشامیدنی و خوراکی، جز فریبی برای آلوده سازی و خارج کردن سرانه ٢۵٠ لیتر آبِ پاکِ قابل مصرف نیست!
چه از این جهت که با این فریب، کاملترین سیستم تصفیه طبیعی پسابِ دنیا یعنی چاه جذبی را که در اغلب شهرهای ایران، قرنها مانع بی آبی و فرونشست شهرها میشد، توانستند با هزینه سنگین و به دست خودمان از کار بیاندازند.
و چه از جهت آلودگی محیط زیست مهلکی که با رودهای عظیم آب آلوده ناشی از انتقال فاضلابِ حاصل سدهای بیشمار، بدون امکان تصفیه، در اطراف شهرها روان شده و بیماری و مرگ را به مردم هدیه میدهد!!
و چه از جهت عدم تجدید مخازن زیرزمینی آب شهرها و بی آبی و فرونشست قطعی و مهلک تاسیسات زیربنایی و ساختمانها و حتی خشک شدن فضای سبز همه شهرهای متکی به آب زیرزمینی!!
جایگزینی آب زیرزمینی حاصل تصفیه بیهوازی، کامل، پاک، و قابل بازیافت در محل مصرف، در چند سال قبل، با پساب به شدت آلوده ای که از شهرها خارج میشود؛ و حتی برای کشاورزی هم نامناسب و بیماریزا، خطرناک و البته غیر قابل کنترل است!!
مقصر قلمداد کردن حفر و برداشت آب از چاهی که پساب آن به زمین باز میگردد، در مقابل شبکه عظیم فاضلابی که مانع تصفیه و بازیافت پساب شده و علت اصلی عدم تجدید آب زیرزمینی علیرغم انتقال هر مقدار آب است، بیشتر به شوخی مصحک شبیه است.
در واقع رودهای عظیم فاضلابی که ناقص و به ظاهر تصفیه شده، و از شهر خارج میشود، همان آبی است که در چاههای جذبی و زمین، تصفیه کامل میشد و مخازن زیرزمینی آب را پُر و قابل برداشت مینمود. مانع بی آبی و وقوع فرونشست زمین بود و ادامه حیات فضای سبز شهری را تضمین مینمود.
اما اکنون، قطعا با خشک شدن مخازن آب زیرزمینی و پوک شدن زمین، قطعا شاهد فرونشست و حتی فروچاله های مهلک تاسیسات زیربنایی و ساختمانهای هر شهری خواهیم بود که متکی به آب زیرزمینی بوده.
البته این، بخشی از خسارتهای بیشمار انتقال فاضلاب به اسم تصفیه مدرن است!!
عمق فاجعه ای که توانستند بر ما تحمیل کنند، پیروزی در جنگ آب، با گل به خودی بر ما و درگیری بر سر آب بین شهرهاست.
این فاجعه پس از خسارتهایی است که با سدسازی دو برابر ظرفیت بارندگی حتی بدون آبخیزداری به کشور ما با عنوان توانایی و هنرِ ادامه سدسازی تا ابد، بدون اقدام یا حمایت خارجیها رخ داد!!
ادامه اقدامی به ظاهر با ارزش، که در واقع با قرار دادن آب در مقابل آفتاب و گرمای شدید هوا، سبب تبخیر ۷۵ درصدی آبِ کمیاب، عدم تجدید آب زیرزمینی، خشک شدن زمین، وقوع سیلاب، پُر شدن مخازن سدها از گِل و لای، فرونشست دشتها، خشک شدن مراتع، روستاها، جنگلها، و کشتزارها و تالابها و حتی دریاچه ها را در پی داشت.
جالب این که علیرغم تبخیر ۷۵ درصدی آب، مصرف حداقل ٢٠ درصد مصرف آب شهری و صنعت، و باقیمانده ۵ درصدی آب، ادعای کاذب مصرف ٩۵ درصد مصرف آب توسط کشاورزی را جا انداختند تا دلیلی برای لزوم نابودی کشاورزی و وابستگی به تولیدات اساسی مورد نیاز کشور ارائه کنند.
سدسازی که در کشورهای اشغالگر سبب آسیب به محیط زیست شده بود، با تبلیغ توسط افراد غربزده، به کشورهای جهان سوم منتقل و جایگزین آبخیزداری و آبخوانداری شد. روشی منطبق با شرایط آب و هوای گرم و خشک کشور ، که سابقا علاوه بر تصفیه، حفظ و پر شدن مخازن زیرزمینی، با مرطوب کردن زمین سبب سرسبزی و توسعه کشت دیم، مانع سیلاب، عامل حفظ خاک حاصلخیز و جوشش چشمه ها و قناتها بود!!
در واقع نتیجه تلقین برتری فرهنگ و تکنولوژی بی پایه، کاذب و نمایشی غرب، فقط کشتار و تاراج ثروت و تغییر لباس و ظاهر انسانها نبود، بلکه زمینه ای شد برای تاختن به فرهنگ، علم و فناوریهای حیات بخشی که حاصل تجربه و علم هزاران ساله انسانها و هدایت انبیاء الهی بود.
در واقع به نام توسعه سریع، با خشکسازی و تخریب محیط زیست، نابودسازی زیرساختها و منابع حیاتی آب و هوا و خاک؛ با گسترش شبه فرهنگ مصرفی، سبب درگیری بر سر منابع ناچیز آب و غذا، وابستگی به صادرات مواد معدنی و اولیه و واردات محصولات اساسی و مصرفی و ایجاد بحرانهای انسانی در کشورهای جهان سومی هم شدند.