انسان و محیط

این سایت متعلق به معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی می باشد. مطالب مفید برای زندگی بهتر انسان با حفظ محیط زیست (توسعه پایدار) در این وبلاگ مطرح می گردد

انسان و محیط

این سایت متعلق به معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی می باشد. مطالب مفید برای زندگی بهتر انسان با حفظ محیط زیست (توسعه پایدار) در این وبلاگ مطرح می گردد

يكشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۳۷ ب.ظ

آمایش سرزمین بومی، جامع و مستمر سرزمین 1

ضرورت برنامه ریزی منطقه‌ ای

 

    غربیها پس از حملۀ نظامی به کشورهای دیگر، برای تثبیت تسلطشان، با ادعای کمک به پیشرفت کشورهای زیرسلطۀ خود(استعمارو طلب آبادانی)، به نابودی فرهنگ کشورهای مستعمره و گسترش فرهنگ خود، پرداختند. این امر با بورسیه کردن و تربیت جوانان  این کشورها  در کشور سلطهگر، و ایجاد مدارس جدید در تقابل با فرهنگ بومی کشور، در مستعمرات شکل گرفت.

استعمارگران، پس از انقلابها و آزادی مستعمرات، که با غارت ثروتها و کشتار ملتشان، توسط غرب، به وضع نامطلوبی دچار شده بودند( کشورهای جهان سوم ) مدعی شدند که این کشورها، فقط با پیروی از روشهای توصیهشده‌ی استعمارگران، می‌توانند به رشد وتوسعه سریع برسند، اما بررسی دقیق وضعیت این کشورها نشان می‌دهد که پیروی از روشهای توصیه شده توسط غرب، سبب وابستگی بیشتر و عدم تعادل اقتصادی و اجتماعی و انسانی، و پایداری عقب ماندگی در این جوامع شده است.

با طراحی و اجرای آمایش توصیه‌شده‌ی آنان، اقتصاد و فرهنگ کشورهای جهان سوم را به دست گرفته و وابستگی را حتی پس از انقلابها، دائمی کردند. بدین شکل که پایتخت و چند مرکز استان، به نام قطبهای توسعه، به بهای محرومیت نقاط دیگر کشور، با جلوگیری از رشد طبیعی و سالم کشور، و با بهره‌برداری از منابع ملی، صادرات موادخام و واردات کالاهای مصرفی ، رشدی کاذب یافتند. در حالیکه در اغلب کشورهای پیشرفته، تمام نقاط کشور از امکانات توسعه برخوردار بوده و شهر و روستا نقش مکمل را در توسعه واقعی کشور ایفا می‌کنند.

نقش شهرهای بزرگ در جهان سوم

در واقع از بزرگترین مشکلات توسعه کشورهای جهان سوم در حال حاضر، شهرهای بزرگ که قطبهای توسعه نامیده می‌شوند و نقش بحران زای آنها در کشوراست. این شهرها وضعیت و خصوصیات متمایز کنونی خود را در دوره استعمار بدست آوردند. در حالیکه قبلا چنین تضاد و تمایزی وجود نداشت.

 

 استعمارگران، شهرها را چنان شکل دادند که بتوانند موجبات جذب بیشتر ساکنان و سرمایه‌های محلی را به نظام اقتصادی خود، فراهم سازند. شهرهای بزرگ کنونی در حقیقت  ابزار تسلط و بهره‌کشی هستند. چند شهر بزرگ که قطبهای توسعه نامیده می‌شوند، جزو شهرهای ماهواره‌ای پایتخت و مراکز استانی در مدار چند شهر بزرگ و شهرهای کوچک دیگر نیز، در مدار مراکز استانها و وابسته به آنها هستند.

 این شبکه شهرهای منظومه‌ای تمام اجزاء نظام کلی جامعه را به مراکز اقتصادی غرب پیوند زده و به خدمت آنان درآورده و به مانعی بزرگ، برای استقلال اقتصادی کشور حتی پس از استقلال سیاسی، تبدیل شده‌اند.

در واقع حتی بودجه‌های عمرانی کشور، اغلب به شکل ناعادلانه ای، صرف گرفتن امکانات از روستاها و اختصاص آن به شهرها می‌گردد. مانند ساخت سد با هزینه سنگین و انتقال آب مورد نیاز روستاها و شهرهای کوچک، و محیط زیست، به شهرهای بزرگ (با مصرف ٣ برابری نسبت به متوسط جهانی)، و یا پرداخت رانت به واردات، برای تأمین نیازهایی که در کشور با سرمایه گذاری قابل تأمین است.

با این روش، رابطه شهرهای بزرگ با روستاها و شهرهای کوچک کشور قطع و پیوند شدیدی با کشورهای خارجی برقرار شده است. نتیجه، تخلیه روستاها و مهاجرتهای گسترده به شهرها، بخصوص شهرهای بزرگ و مهاجرت نخبگان و سرمایه های کشور به کشورهای غربی است.

از نمونه های بارز روشهای نامناسبی، که بحران در سطح کشور را نهادینه کرده است، پیروی از آمایش سرزمین(١) تهیه شده توسط فرانسویها قبل از انقلاب(ستیران)، به شکل ایجاد ساختار اقماری است، که امکانات و خدمات به صورت سلسله مراتبی، از پایتخت آغاز شده و به مراکز استانها ختم می‌شود. این ساختار غیرعادلانه با عنوان روش علمی، فقط با تغییر نامِ اهداف، توسط لیبرالهای غرب زده پس از انقلاب با پیگیری بیشتر، متاسفانه ادامه یافت.

نمونه دیگر، ایجاد شهرکهای اقماری برای جذب سرریز شهرهای بزرگ به جای توزیع خدمات در سطح کشور است. این روش که برای کنترل مهاجرت به شهرهای بزرگ، با الگو گرفتن از آمایش ستیران، طراحی شده بود؛ به مرور، با اتصال قابل پیش‌بینیِ این شهرکها به شهرهای بزرگ، ابعاد شهرها را غول آسا و بحرانی‌تر کرد.

پیروی از روشهای توصیه شده توسط کارشناسان غربی در کشور ما، تا کنون نتایج مخربی داشته است؛ در حالی که فقط با برنامه ریزی بومی، نامتمرکز، مستمر و تعامل با همهی‌ جوامع کوچک و بزرگ کشور، جهت توزیع عادلانه امکانات و خدمات، میتوان توسعه واقعی و پویا در کشور را محقق نمود.

استقلال اقتصادی نیز مانند استقلال سیاسی، وابسته به استقلال فکری انسان است. اگر در برنامه ریزی اقتصادی، تابع دیگران باشیم، به ابزار رشد دیگران تبدیل خواهیم شد. تصوری جز این ساده لوحی است.

تقسیمات پی‌در‌پی استان‌ها هم عکس العملی در برابر روابط نامتعادل ناشی از نحوۀ آمایش سرزمین به صورت اقماری است که انحصار اغلب خدمات ضروری به صورت سلسله مراتبی، از پایتخت آغاز شده و به مراکز استانها ختم می‌شود.  لذا هر شهرستان برای به دست آوردن خدمات مورد نیاز خود، به 

دنبال تبدیل شدن به استان می باشد .  در حالی که این تقسیمات به تقابل استانهای پرشمار کشور انجامیده و امکان برنامه ریزی جامع برای کشور جهت خروج از بحران‌ها را از میان می‌برد.

   

ضرورت طراحی بومی آمایش سرزمین   

 آمایش سرزمین ایران (ستیران) پیش از انقلاب اسلامی، توسط فرانسوی‌ها،  بر پایه موارد زیر با عنوان ضروریات توسعه سریع، برای کشور ما تدارک دیده شد

 ١- تمرکز جمعیت به صورت ماهواره ای در پایتخت و چند پایتخت منطقه ای برای ایجاد قطبهای توسعه و تعمیم آن به سطح کشور. (٢)

این روش عملاً به بریدگی از فرهنگ و تولید بومی و ملی، رکود اقتصاد داخلی، تبدیل کشور به بازار محصولات خارجی و مهاجرت افراد تحصیل کرده به کشورهای غربی شد. افرادی که می توانستند در شرایط طبیعی، توسعه واقعی کشوررا محقق کنند.

٢- صنعتی شدن سریع برای خروج از عقب ماندگی و پیوستن به کشورهای توسعه یافته، که با پیشنهاد فروش فناوری همراه با انحصار کوتاه مدت همراه بود.

       اما نه تنها انتقال فناوری هرگز اتفاق نیفتاد، بلکه نتیجه این قراردادها، وارد کردن قطعات پیچیده، تولید قطعات ساده با ماشین آلات وارداتی و مونتاژ محصول در داخل کشور به صورت انحصاری و وابستگی صنعت و اشتغال برای همیشه به واردات بود.

با پذیرش این قراردادها، انحصار واردات برای مونتاژ به جای کمک به تولید بومی، با کمک واسطه های داخلی، که سود کلانی از حفظ این رابطه می بردند، و همچنین صادرات مواد خام و اولیه که نیاز کشورهای غربی بود، دائمی شد.

 پس از انقلاب واسطه های جدید، که اغلب از مدیران دولتی بودند، با ایجاد رانت ارز دولتی برای واردات، به غولهای ثروت و قدرت تبدیل شده و مانع بزرگی بر سر راه توسعه واقعی و درون زا شدند.

٣- تضعیف کشاورزی معیشتی با قبولاندن این توجیهات که :

  • ایران کشوری کم آب، اما پر از منابع زیرزمینی است.
  • مصرف آب صنعت کم، ولی بازده اقتصادی آن زیاد است.
  • کشاورزی با مصرف ۹۰ درصد آب کشور، بازده اقتصادی ندارد.
  • برای کمک به توسعه، فقط تولیدات کشاورزیِ مورد نیاز صنعت، قابل توجیه است.

پس به جای کار پر زحمت و آب برِ تولید مواد غذایی اساسی، باید به سمت صنعتی شدن رفت تا از عقب ماندگی خارج شد. نیاز به مواد اساسی هم با ارز حاصل از فروش منابع زیرزمینی و واردات، قابل تامین است.

البته دلیل این توجیهات وابسته کردن هرچه بیشتر کشورهای جهان سوم است زیرا، وابستگی به واردات مواد اساسی کشاورزی به دلیل اهمیت و استراتژیک بودن آن، می تواند سبب از دست رفتن استقلال کشورها شود. لذا در کشور خود حتی با خرید مازاد محصول از کشاورز و نابود کردن آن، یا آسیب به 

کشورهای دیگر برای ایجاد بازار، اجازه توقف تولید این محصولات در کشورشان را نداده و با گسترش تحقیق و سرمایه گذاری، به افزایش این تولیدات کمک می کنند.  

اما در دیگر کشورها با گسترش کشاورزی صادراتی در بهترین زمینها، در مقابل کشاورزی معیشتی، برای تامین نیاز صنایع شان به مواد اولیه و خام و تامین بازاری برای فروش محصولات اساسی کشاورزی و صنعتی خود به ایجاد وابستگی همیشگی این کشورها تلاش میکنند.

عملاً آمایش سرزمین ایران (ستیران) که الگوی تمرکزگرا، منحط و ضایع کننده آب و خاک و فرزندان ایران، که توسط دشمن طراحی شده، پس از گذشت بیش از چهل سال از انقلاب اسلامی، با القاء علمی بودن همچنان با تغییر اسمی و ظاهری اهداف، هنوز برمدیریت برنامه ریزی کشور حاکم است. درحالی که هر یک ازکشورهای غربی با توجه به شرایط خاص خود، روشهای گوناگونی را برای آمایش انتخاب و طراحی کرده اند.

 ایرانیان، طی چند هزار سال توانسته بودند با شناخت خصوصیات و محدودیتهای آب و خاک، سرزمین خود را سرسبز و آباد نگهدارند. با کمک به جذب آب در زمین، با آبخیزداری وآبخوان داری مخازن زیرزمینی آب در دشتها را پُر آب و با ایجاد چاههای جذبی برای تصفیه بیهوازی فاضلاب شهرها، مخازن زیرزمینی آب در شهرها را پُر و چرخه و مصرف چندباره آب را طراحی و با ساخت قنات، آب پایدار دشتها و شهرها را با کمترین بارش، تامین نمایند.

با جذب آب در زمین، امکان حفظ آب از گرما و تبخیر و مرطوب شدن خاک، سبب بی نیازی از آبیاری زیاد و حتی امکان کشت دیم فراهم بود. مراتع، بیشه زارها و جنگلها گسترش یافته و با حفظ تالابها و دریاچه ها علاوه بر مزایای اقتصادی، با حفظ رطوبت و لطافت هوا، مانع بروز خشکسالی می گردید.

در کشور ما که زمانی کف اقیانوس بوده و شوری خاک و گنبدهای فراوان نمکی گواه آن هستند، با انتخاب کشت غرقابی در زمینهای نسبتا شور، سبب زهکشی طبیعی و مانع تشدید شوری و بیحاصلی خاک می شدند. آب اضافه بر مصرف که به دلیل پوشیده بودن خاک از گیاهان، در زمین جذب میشد، کمی شورتر، از روستای پایین‌تر از چشمه ها  و قناتها خارج و دوباره و چندباره برای کشت گیاهان متناسب با شوری آب استفاده می گردید. در نهایت به تالاب ها می ریخت. این تالابها علاوه بر جلوگیری از ایجاد ریزگردها برای تامین نمکِ مورد نیاز، و پرورش آبزیان مختلف قابل استفاده بود.

با حاکمیت الگوهای غربی و ساخت سد، اکنون ٧۵ درصد آبی که علاوه برتأمین نیازغذایی کشور، امکان صادرات بسیاری از محصولات را هم فراهم می کرد، با تبخیر هدر رفته و از آن در اغلب سدها جز لای و لجن باقی نمیماند.

اکنون در حالی ادعای مصرف ٩۰ درصدی آب در کشاورزی میشود، که از تبخیر ٧۵ درصدی و مصرف لااقل ٢٠  درصدی شهرها بیش از ۵ درصد برای کشاورزی باقی نمیماند، و این قشر مظلوم، با کمک گرفتن از لوله های سوراخ قطره چکانی، یا بارانهای گاه به گاه، به تولید مواد صادراتی که در موارد زیادی برگشت داده می شود، با وجود سود ناچیز، و عدم حمایت وزارت نیرو، مشغولند. در حالی که، عمده ارز کشور برای واردات مواد اساسی کشاورزی و عمده بودجه کشور صرف سدسازیها و انتقال آب و فاضلابِ تبخیر کننده و هدر دهنده آب کشور میشود!!

 

سدسازی که تا ٨ برابر حد بحران، انجام شده و همچنان با شدت ادامه دارد، علاوه بر هزینه سنگین و تبخیر ٧۵ درصدی آب، مانع تجدید آب زیرزمینی و رکورد داری کشور ما در بیابان زایی و فرونشست زمین و حتی فروچاله، در جهان شده و بحرانی ترین شرایط را برای کشور ما به وجود آورده است. (٣)

فرونشستی که در صورت ادامه، میتواند سبب تخریب همه زیرساخت‌ها و حتی تخریب ساختمان ها در بسیاری از شهرهای کشورمان شود.  فرونشستی که قدرت جذب آب در خاک را از بین برده و باران به جای سرسبزی خاک، به سیلابی از گل و لای تبدیل شده و زندگی مردم را هر ساله در هم می پیچد.

در حالی که انجام آبخیزداری وآبخوان داری با هزینه ناچیز، سبب ذخیره آب در زمین، مانع تبخیر و فرونشست زمین و وقوع سیلاب شده، و مرطوب شدن خاک، موجب سرسبزی محیط زیست، مراتع و کشاورزی، حتی امکان کشت دیم، و بهبود آب و هوا شود.

در حال حاضر بخش عمده ارز و بودجه کشور صرف واردات مواد اساسی کشاورزی و پروژه های به ظاهر برای تامین آب ولی در واقع نابودکردن آن می شود. که دو روی یک سکه برای نابودی محیط زیست، وابستگی اقتصادی، بحران بی آبی ، بحرانهای اجتماعی و در پی آن، شکست ایران است.

 

------------------------------------------------------------------------------------

(١) آمایش سرزمین، برنامه ریزی برای رسیدن به مطلوب ترین توزیع ممکن جمعیت، توسط بهترین شکل توزیع فعالیت های اقتصادی و اجتماعی در پهنه سرزمین در دراز مدت، در جهت توسعه پایدار است.

(٢) منظور از پایتختهای منطقه ای، شهرهای درجه ٢ از نظر خدمات است که نیازهای استانها و شهرهای وابسته به خود را پوشش میدهد.

(٣) احداث سد با مخازن بیش از ٢٠ درصد ظرفیت آبی رودها سبب تخریب محیط زیست و بروز خشکسالی می گردد.

(۴) منظور از منطقه تقسیمات سرزمین بر اساس حوزه آبخیز است. و در این طرح، هر منطقه، از چندین شهرستان که هر یک با عملکرد بر اساس استعدادهای موجودش شکل گرفته، خدماتی را با توجه به استعدادها و نیاز شهرها و روستاهای وابسته، در اختیارشان می گذارد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی