سدسازی و کنوانسیونِ دروغین آب، ابزار نابودی منابع طبیعی کشور
اگر زمانی در دهه 40 و 50 شمسی سدسازی، برجسازی و خودرو 12 سیلندر نماد پیشرفت، قدرت و سرعت بود، از دهه 70 میلادی، این روند تغییر یافت و تبدیل به کاهش مصرف، بازیافت و مدیریت اندوختههای معنوی و مادی شد.
پس از جنگ و در دهه 70 شمسی، در کشور ما فرصت ایدهآلی وجود داشت تا روند توسعه آغاز و با گرفتن درس از کشورهای دیگر اشتباهات آنها تکرار نشود.
کارشناسان باید میدیدند که اگر در 1960میلادی (1340شمسی)، در ایالات متحده انتقالهای آب عظیم در کالیفرنیا اجرا شد، در 1990 با گزارشها و مطالعاتی که توسط دانشگاهها و منابع مستقل علمی آنها انجام شد، دولت با آگاهی از مضرات طرحهای اجرا شده آب، طرحهای مشابه را دیگر اجرا نکرد؛ و یک به یک به دلیل کاهش ماهی در رودخانهها و سایر اثرات سوءمحیطزیستی، از قید منابع آب و تولید برق آنها گذشت؛ و سدهای خود را تخریب نمود. کانالیزه کردن میسیسیپی را که به دلیل کوتاه کردن مسیر باربری، توجیه اقتصادی بالایی هم داشت، تخریب کرد تا طبیعت اولیه پر پیچ و خم رود را به آن باز گرداند.
تقدم زمانی توسعههایی از این دست در منابع آب کشورهای توسعهیافته بهترین فرصت برای کشورهای دیگر بود تا با دید باز و با توجه به اثراتی که منابع مستقل علمی آنها در مقالات خود درج کردهاند، بهینهترین مسیر توسعه را انتخاب کنند.
اما این فرصتها همه از دست رفت؛ و سدسازی و انتقال آب، با همان معیارهای دهه40 و50، بدون هیچ بررسی علمی و وارد شدن در بحثهای کلان مدیریت منابع آب، و بخصوص بدون توجه به محیط زیست، بر پایه توهمات، مجدداً محور اصلی توسعه قرار گرفت!! چون محیطزیست روبانی برای قیچی کردن نداشت و ندارد.
دوران اوج سدسازی در ایران و جمله معروف «هر 45 روز افتتاح یک سد» در سالهای پس از جنگ تحمیلی رقم خورد. این دوران با حضور مشاوران خارجی آغاز شد و بعد به تدریج با ورود متخصصان ایرانی به این عرصه، ادامه یافت.
هنوز باید در خاطرها مانده باشد که رییس هیات دولت در آن زمان از «به هدر رفتن» آب رودها در دریا و تالابها سخن میگفت!! سخنی که قطعاً نمیتواند دید فنی خود او باشد، اما به هرحال نظر مشاوران و وزیر نیرو (زنگنه) چنین بود.
اغلب طرحها، دلیل موجه اقتصادی برای ساخته شدن نداشتند. اغلب نمایش دریاچه سد به مردم از مهمترین دلایل اجرای آنها بود.
ایرادات فنی، اقتصادی و اجتماعی سدها هم کم نیست. سرریز سد کرخه، میلیاردها ریال هزینه دربرداشته، اما بسیاری از متخصصان معتقدند که هیچگاه آب روی آن نخواهد افتاد. سد گتوند بر روی سازند نمکی احداث شد. در برآورد سد گاوشان یک اشتباه مهندسی صورت گرفت و سد، بزرگتر از اندازه مورد نظر ساخته شد. هنگام آبگیریِ سد مسجدسلیمان متوجه میشوند که آبگیرهای آب آشامیدنی شهر مسجدسلیمان به دلیل کاهش تراز آب رودخانه کارون، از حیز انتفاع ساقط میشوند
انتقالهای آب از جنوب دریاچه به شمال آن، روند توسعه تبریز را تسریع کرد تا این شهر تبدیل به یک ابرشهر غیرقابل کنترل شود. اصرار بر احداث سد روی رودخانه تلخهرود (نام آذری آن آجیچای است) با آب شور برای آبیاری دشت تبریز بدون دیدن آثار سوء آن و تبدیل تالاب حسنلو به سد نیز از همین دست است. احداث پل روی دریاچه نیز با خاکریزهایی انجام شد که چرخش آب در پهنه دریاچه و توزیع شوری آب در آن را مختل نمود. و هزاران مثال مانند این. اما هیچ جا از این اشتباهها درس گرفته نمیشود چراکه در سیستم اداری، مسکوت و گاهی محرمانه باقی میمانند.
از آنجا که آب محور زندگی انسان و سایر موجودات زنده و گیاهان است؛ و در حول آن محیط زیست و اقتصاد خاص و منحصر به فردی طی هزاران سال شکل گرفته است؛ قبل از هرگونه تغییر در جریان آن، باید منافع و مضراتِ تغییرات، بخصوص در ایران، با آب و هوای خشک و کم بارشی، از همه جوانب «با دقت» بررسی و در صورت ضرورت اجرای طرح، راهحلهای احتمالی جهت کاهش اثرات سوء اقتصادی و اجتماعی انجام شود. در مورد تغییرات انجام شده در دوره های قبل نیز باید اشکالات پیش آمده، اصلاح و در صورت لزوم شرایط به قبل باز گردد. در نهایت این اطلاعات مکتوب شده و به عنوان یک «دانش و تجربه» برای سایر موارد از آنها استفاده گردد نه آن که با محرمانه تلقی کردن، و ادعاهای دروغین، امکان اصلاح عیوب، منتفی و خسارت ادامه یابد!!
از جمله این فریبها، که سالهاست سبب سرمایهگذاری برای احداث بر روی رودخانههای مرزی ایران شده؛ ادعای وجود پروتکل یا کنوانسیونی است که به کشورهای ذینفع اجازه بهرهبرداری از منابع آب مشترک بعد از یک سال مشخص را نمیدهد. در حالی که چنین کنوانسیونی، پروتکل، معاهده یا هر سند دیگری مانند این ابداً وجود خارجی ندارد. این معاهده، بدون ذکر نام، تاریخ، نام نماینده ایرانی که آن را امضا کرده است و حتی تاریخ ابلاغ آن از طرف مجلس به دولت اعلام میشود!! در حالی که مگر میتوان یک معاهده بینالمللی را بدون تصویب مجلس، عملی کرد؟ به نظر میرسد این موضوع فقط برای ایجاد بهانه جهت احداث سد، و جنگ آب بین همسایگان، ساخته شده است.
گرچه «مدیریت» منابع آب مرزی ضروریست؛ اما «مدیریت» با «مهار» تفاوتهای اساسی دارد. گاهی سدهای ساخته شده به این بهانه، اراضی طرف ایرانی را زیر آب برده و آب بدون رسوب و تنظیم شده را به طرف دیگر میفرستد. احداث این سدها امنیت چه چیزی و کدام کشور را تامین میکند؟
آیا غیر از این است که با وجود این سدها، رژیم طبیعی رودخانه در مواقع کمآبی و پرآبی برهم میخورد و سالها بعد روی رودخانهای باید با کشور همسایه به مذاکره نشست که جریان طبیعی «کمآبی» عملا ندارد و مجبور خواهیم بود که آب بیشتری در خشکسالیها به خارج از مرزها ارسال کنیم؟
در بحث رودخانههای مرزی، همکاری بین دو یا چند کشور به مراتب مهمتر از رقابت بین آنهاست. منتقدان به این دیدگاه را به مطالعه همکاری بین کشورهای جنوب آفریقا یا به اختصار SADC دعوت میکنم.
چه باید کرد؟
مدل توسعه در بخش منابع آب، تقریباً در تمامی دولتهای گذشته یک روال داشته است و آن هم مدل توسعهای دهه 1340 و 1350 است. کماکان به دنبال اجرای انتقالهای بینحوضهای آب هستیم بدون آنکه تبعات محیطزیستی، فنی و اقتصادی و مهمتر از همه، سیاسی و اجتماعی آنها را ببینیم.
هنوز نپذیرفتهایم که یک طرح توسعه منابع آب یا انتقال آب، از روی کشیدن یک خط مستقیم بین دو نقطه ایجاد نمیشود چراکه حتی اگر از لحاظ فنی و اقتصادی شدنی باشند (که عموماً از هر دو نظر نیستند) به لحاظ اجتماعی و سیاسی شکنندهتر هستند. هنوز نپذیرفتهایم که در یک سیستم رودخانه و اکولوژی مربوط به آن، که حداقل چندینهزار سال به شکل طبیعی کار خود را میکرده و دخالتهای انسان به عنوان آلودهکننده و مصرفکننده به کیفیت و کمیت آن ضرر زده، مفهومی به نام «آب مازاد» وجود ندارد.
جایی که میتوان شک در تدبیر و ذات عالمانه خداوندی را حس کرد، شنیدن این کلمه است. یعنی ما با دانش قطرهای خود، «کشف» کردهایم که در جایی آب زیادی وجود دارد که نباید باشد و با همان دانش قطرهای خود، آن را میخواهیم منتقل کنیم.
مبنای این کم و زیادی چیست؟ اگر مصرف، مبنای این بحث باشد، مفهوم این خواهد بود که باید محل توسعه را عوض کرد، مدل توسعه را باید تغییر داد ، نه اینکه محل آب را برای مصرف کردن عوض کنیم.
منابع آب نیاز به «مدیریت» دارد و نه «انتقال».
کویرزدایی و آبادانی، بازگرداندن شرایط پایدار به دریاچه ارومیه (و نه از راه انتقال آبهای مرزی به آن) است. کاهش تلفات 35درصدی آب شهری و استفاده مجدد از پسابها و بارشهای شهریست.
توسعه، مذاکره برای بازپسگیری حقآبه ایران از افغانستان برای بهبود شرایط اجتماعی–سیاسی و امنیتی شرق کشور است. مذاکره با عراق برای تبادل برق در ازای محصولات کشاورزی در حوضههای آبریز زاب و سیروان، و مهمتر از آن امنیت پایدار بهویژه برای استانهای کردستان در ایران و عراق است.
«پذیرفتن اشتباه» نوعی شکرگزاری از نعمتی است که به هدر دادهایم. اشتباه را بپذیریم، تا مجددا آن را تکرار نکنیم. منابع طبیعی موضوع محرمانه ندارد.
با منابع طبیعی و آب نباید جنگید. نیازی نیست تا کویر را سبز کنیم. ذات کویر خشک بودن است. با کمی درایت، میتوان از کویرگردی به میزانی که میتوان اهالی کویر را به آن بازگرداند درآمد داشت.
حتی کمبود آب در یک منطقه دلیل درستی برای دزدی حقابه مناطق دیگر نیست. میتوان توسعه را در هر محلی با توجه به ظرفیت مناسب آبی آن انجام داد. شهرها و روستاهای ایران با همین ملاک آباد بودند . و اکنون با نبود این معیار، هر روزه شاهد نابودی روستاها و شهرهای کوچکتر و بحرانِ گسترش مهاجرت به شهرهای بزرگ و گسترش بی آبی، بیابانزایی و ریزگردها هستیم!!
آیا بهتر نیست جایی را که آبادانیاش را صلب کردهایم، پیدا کنیم و با جبران اشتباه، آن را احیا کنیم؟!!
مهدی میرزایی/ عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی