سدها فقط برای خودنمایی
انگاره هایی را از کودکی، یا به زور رسانه ها و با تکرار پیوسته، چنان در ذهن ما جای می دهند که درستی یا نادرستی آنها را نه برپایه اندیشه ورزی و محاسبه یا حتی حسابگری سود و زیان روزمره، بلکه به شکلی ناخودآگاه و با سنجه های «اصولی» که همچون اعتقاد و ایمان در بخش های عمقی مغز جای گرفته اند، میسنجیم.
از این دست انگاره ها، یکی این است که سد یعنی آب و آبادانی، هر رئیس دولت و وزیر و شرکت پیمانکاری که بخواهد شرحی از خدمات بزرگ خود بدهد، اگر نقشی در ساخته شدن یک سد داشتهباشد، آن را به غایت به فال نیک میگیرد و با بزرگنمایی هرچه بیشتر، از این نقش سخن میراند. مردم و حتی بیشتر روشنفکران و منتقدان نیز غالباً در برابر سدها، این سازه های غول آسا که نماد پیروزی بر طبیعت (و لابد نماد پیروزبختی انسان ها) هستند، موضعی فروتنانه و ستایشآمیز دارند. اما کمتر کسی به ژرف اندیشی در این مورد میپردازد که ما با ساختن سد به ازای آنچه که ظاهراً به دست میآوریم! چه چیزهایی را از دست میدهیم.
سدها همان قدر که برای مدیران ارشد کشور و شرکت های ساختمانی و مهندسان سازه، اسطوره های معاصر برای جاودان سازی نام (و البته واسطه های خوب کسب نان) هستند، «برای بسیاری از مردم رودرروی آن، نماد ویرانی طبیعت، فساد و گستاخی شرکتهای قدرتطلب مرموز و نماد دیوانسالاری اداری و دولتی هستند.» (1) ازز اوایل دهه 80 قرن گذشته میلادی، حرکتها و خیزشهایی در برابر اسطوره دروغین «سد = آبادانی و پیشرفت» پا گرفته و دست اندرکاران این حرکت ها، ضمن بررسی انتقادی سدسازیها، بیانیه هایی صادر کردهاند که هر روز شنوندگان بیشتری مییابد. یکی از این بیانیهها، بیانیه کوریتیبا (Curitiba)است که در پی گردهمایی نمایندگان چندین سازمان حمایت از مردم خسارت دیده از سدسازی و مخالف سد از بیست کشور جهان در شهر کوریتیبای برزیل صادر شد.
در بخش پایانی این بیانیه آمده است که؛ «ما سدهای مخرب را متوقف کردهایم و سدسازان را مجبور کردهایم به حقوق ما احترام بگذارند... ما فعالیت های خود علیه سد های مخرب را تشدید خواهیمکرد. ما 14 مارس روز مبارزه علیه سدها در برزیل را روز جهانی فعالیت علیه سدها، برای حفظ رودخانهها، آب و زندگی اعلام میکنیم.» (2)
در مورد سدها، افسانه هایی وجود دارد که بیشتر به دست مهندسان و پیمانکاران سدسازی و مدیران ارشد کشورها ساخته و پرداخته شده اند. در زیر به چند نمونه از این افسانه ها می پردازیم.
سدها به ما آب می دهند؟!!!
در واقع اصلاً چنین نیست، سد فقط جلوی جریان طبیعی یک رودخانه را می گیرد و استفاده های گوناگون جامعه های متنوع انسانی و جانوری و گیاهی را از این جریان در امتداد رود، به یک شیوه استفاده متمرکز و از نظر تاریخی و زیستی ناپایدار بدل می کند. به اعتقاد سدسازان سد ها آب رودخانه ها و سیلاب ها را «تنظیم» می کنند، یعنی آبی تولید نمی کنند که بتوانند به میزان آب در دسترس بیفزایند، مطابق یک گزارش از «دفتر مطالعات زیربنایی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی» در سال 1384، «بیش از 55 درصد از مصرف آب کشور، به آب های زیرزمینی متکی است»(3) و البته 45 درصد مابقیی نیز فقط از سدها تامین نمی شود. حتی در شهر بسیار بزرگی مانند تهران که نمونه یی برجسته از یک شهر با توسعه ناپایدار و ناهمگون با ظرفیت زیستی مناطق است(و به این دلیل نیازی بس غیرعادی به آب دارد) در طول سال به طور میانگین، نزدیک به نیمی از آب لازم از منابع زیرزمینی تامین می شود. به این ترتیب مشخص است که عمده آب مصرفی کشور از راه هایی جز ذخیره سازی در پشت سد ها تامین می شود و تازه این در حالی است که در سی سال گذشته، سرمایه های عظیمی به سدسازی اختصاص یافته و روی روش های دیگر استفاده از آب مانند زندهسازی کاریز (قنات) ها، تقویت آبخوانها، بازگرداندن پسابها به چرخه مصرف و ارتقای شیوه های بهره برداری از رودخانههای در جریان، تقریباً هیچ کاری نشده است.
سد ها به ما برق می دهند؟!!
واقعیت اما این است که با این همه سدسازی در ایران، فقط حدود 17 درصد از برق کشور از نیروگاه های آبی تامین می شود. (4) این رقم و بسیار بیش از آن را فقط می توان از راه صرفه جویی در مصرف برق و دیگر شکلهای انرژی به دست آورد. به گفته حسین آفریده، عضو کمیسیون انرژی مجلس، «مصرف انرژی در کشور ما، در مصارف خانگی پنج برابر متوسط استانداردهای جهانی است»(5) و به گفته سیدرضا کسایی زاده، مدیرعامل شرکتت ملی گاز، «ایران سومین مصرف کننده بزرگ گاز طبیعی است... و مصرف انرژی حاصل از گاز طبیعی، در ایران هفده برابر ژاپن، چهار برابر کانادا و دو برابر چین است»(6)، با توجه به جایگاه برجسته سه کشور یاد شده در تولید صنعتی جهان، می توان پی برد که ما چه میزان وحشتناکی از انرژی را به هدر می دهیم و از سوی دیگر به قیمت از میان بردن محیط زیست و سرمایه های مالی کشور، پی در پی سد و نیروگاه آبی میسازیم.
سد ها به پیشرفت کشاورزی کمک می کنند؟!!
سد ها به چند صورت به کشاورزی و دامپروری آسیب می رسانند که سدسازان هیچ گاه به این بخش از ماجرا اشاره نمی کنند و فقط با بیش برآوردهای گزافه گویانه، از منافع سد ( بدون محاسبه زیان ها) سخن می رانند. سد ها با زیر آب بردن زمین های کشاورزی و مراتع و با فروپاشی نظام مالکیتی منطقه آب گیری، بخش های قابل توجهی از تولید را که معمولاً به مالکان کوچک و متوسط مربوط است، نابود میکنند و این مالکان را مجبور به مهاجرت (به حاشیه شهرها یا نقاط کمتر حاصلخیز) میکنند. به گفته مدیر کل امور عشایری خوزستان آبگیری سد کارون 3 دریاچهای به طول 60 کیلومتر پدید آورده که نتیجه آن زیر آب رفتن هزاران هکتار زمین های کشاورزی، مرتع و تعداد بی شماری خانه و محل های سکونت عشایری بوده و در طراحی این سد، هیچ فکری برای مالکان عرفی منطقه نشده است. (7) در آبگیری سد سیوند در سال 86 نیز مراتع و جنگل های کم نظیر زاگرسی و مسیر تاریخی ییلاق- قشلاق طایفه هایی از عشایر قشقایی زیر آب رفت. در واقع، آب تنظیم شده سدها اگر هم کمکی به تولید کشاورزی کند، این کمک معمولاً به شرکت های بزرگ «کشت و صنعت» است، نه به مالکان کوچک و متوسط. همچنین سدها معمولاً جز زیان چیزی برای حوزه ساختگاه خود که در بسیاری موارد از منطقه های محروم است، ندارند. رجبعلی صادقی استاندار چهارمحال و بختیاری می گوید؛«سرچشمهه های کارون و زاینده رود در این استان است، با این وجود خود بهره چندانی از آب های سطحی نمی برد و هشتاد درصد آب موردنیاز در بخش کشاورزی از منابع زیرزمینی برداشت می شود.» (8)
سدسازان و مدیران وزارت نیرو کمتر به این نکته مهم اشاره میکنند که آب سدها را باید با شبکههای مفصل و پرهزینه آبرسانی، شامل کانال های بتنی اصلی (زیر سد) و فرعی به کشتزار رساند و بدون این شبکه ها، سد تقریباً هیچ فایدهای برای کشاورزی ندارد. گذشته از اینکه این کانال سازیها خود بخشهای زیادی از زمین های مناسب را تخریب و خرد میکنند، جالب توجه است بدانیم که در ایران ( و بسیاری از دیگر کشورهای جهان سوم که الگوهای سدسازی را به شکلی ناقص گرفتهاند)، شبکه زیر سدها هیچ تناسبی با خودسدها ندارد. بنا بر گزارش مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی درسال 84 «در سطح ملی تنها؛ برای حدود 350 هزار هکتار، شبکه آبیاری فرعی احداث شده است.» (9) این در حالی است که مطابق همان گزارش، شبکه های اصلی آبیاری و زهکشی اجرا شدهه حدود 2/1 میلیون هکتار و شبکه های اصلی در دست مطالعه و اجرا، حدود 85/2 میلیون هکتار است. به این ترتیب شبکه های فرعی که آب سدها را به کشتزارها میرساند، کمتر از یک دهم آن چیزی است که باید باشد. به بیان دیگر، تاثیر سدها در آبرسانی به کشتزارها فقط حدود 10 درصد بوده است، شاید بگویند که به هرحال، شبکه های فرعی ساخته خواهد شد... اما واقعیت آنقدر وخیم است که حتی رسول زرگر معاون وزیر نیرو می گوید؛ «اغلب سدها از جمله برخی از سدهای ساخته شده در قبل از انقلاب همچون درودزن و سفیدرود نیز فاقد شبکه های آبیاری و زهکشی هستند.» (10) البته زرگر مانندد دیگر مدیران سددوست، راه حل مشکل را فقط در «افزایش اعتبارات» میداند؛ یعنی باز هم هزینه کردن از محل فروش سرمایه های ملی مانند نفت برای چاه ویل سدسازی. از سوی دیگر به دلیل رو به پایان رفتن عمر مفید پارهای از سدها و عوامل دیگر، بسیار محتمل است که هیچ گاه شبکه های آبرسانی به شکل مطلوب درنیایند. ناصر رستم افشار استاد دانشگاه صنعت آب و برق می گوید؛ «در حال حاضر، حدود 12-10 سال است که برای احداث و ساخت شبکه های آبیاری و زهکشی سدها، وزارت نیرو دچار مشکلات اجتماعی با زمینداران و کشاورزان شده است و در نتیجه پیش بینی دقیقی برای ساخت تمامی شبکه وجود ندارد.» (11) وانگهی، به نظر می رسد در پارهای از منطقه ها ( مانندد گیلان ) که زمینها کوچک هستند، اصلاً شبکههای فرعی قابلیت اجرا ندارند. چنان که میتوان در شهرستانهای چمخاله، لنگرود، کیاشهر و... کانالهایی را دید که حدود چهل سال پیش برای رساندن آب سد سفیدرود ساخته شده اما متروک و خشک افتادهاند.
آسیب دیگر سدها به تولید کشاورزی و دامی، تاثیر ویرانگر آنها بر جمعیت ماهیان است. پاتریک مک کالی در کتاب رودهای خاموش ( ازجمله در صفحه های 55 تا 61 ) نمونه های بسیاری از نابودی نسل ماهیان و از میان رفتن شیلات مناطق در پی سدسازی آورده است. در ایران میتوان به کم شدن نزدیک به نابودی نسل آزاد ماهیان دریای مازندران که برای تخم ریزی به رودخانه ها مهاجرت میکنند، اشارهکرد. همچنین به خشک شدن یا کوچک شدن و آلودگی تالابهای بزرگی مانند هورالعظیم (در پی سدسازی روی دجله، فرات و کرخه)، شادگان
(به دلیل مصرف آب های ورودی آن توسط کشت و صنعت ها)، هامون ( به علت سدسازی روی هیرمند) و تخریب مصب سفیدرود به دلیل بازکردن پیاپی دریچههای زیرین سدسفیدرود اشارهکرد.
با کم شدن تعداد ماهیان و تخریب تالاب های پایین دست (یا بالا دست) سدها، یک آسیب جدی نیز به نسل انواع پرندگان مهاجر که نقش مهمی در تامین نیازهای غذایی جامعههای بومی دارند، وارد میشود.
نکته مهم دیگر این است که در ایران آب هم مانند انرژی به شدت هدرمی رود. گذشته از آنکه در شهرها، الگوهای مصرف بسیار مصرفانه است، در بخش کشاورزی که مصرف کننده حدود نود درصد آب کشور است، «بازده تولید خام و خشک محصولات به ازای یک مترمکعب آب، فقط نیم کیلوگرم است. این در حالی است که متوسط این رقم در سطح دنیا؛ نه در کشورهای پیشرفته، یک کیلوگرم است.» (12) به بیان دیگر، فقط با ارتقای روشهای آبیاری و دیگر کارهای به زراعی میتوانیم بسیار بیش از آب تامین شده از سدها، آب برای کشاورزی کنار بگذاریم.
سدها جلوی سیل را می گیرند (سد رسوبگیر!!)
در صفحه 41 ویژه نامه مدیریت منابع آب که روزنامه دولتی ایران در سال 1384 منتشر کرد، آمده است؛ «بزرگ ترین سیل ایران در پنجاه سال اخیر مهار شد و هزاران نفر از طغیان گسترده رودها نجات یافتند. حجم سیلاب چهار رودخانه کارون، دز، کرخه و مارون تا 6 فروردین سال جاری به هفت میلیارد و هشتصد میلیون مترمکعب رسید. بخش قابل توجهی از این حجم در بستر سدهای کارون 3، شهید عباسپور، کرخه، مارون، مسجدسلیمان و گتوند آرام گرفت.»
سدها آنقدر هزینه بر هستند که باید به هر روش ممکن، ورودی سیل را به آنها کم کرد تا از حجم مفیدشان به علت رسوب های سیلابی کم نشود. سیل های ویرانگر سال های اخیر در ایران ( و بسیاری کشورهای دیگر) ناشی از تخریب جنگل ها و دیگر پوشش های گیاهی طبیعی زمین و تاثیر دیگر عامل های انسانی است. اگر جلوی این عامل ها گرفته نشود، سیلهای مخرب بیشتر و بیشتر، و عمر سدها کمتر و کمتر میشود، حتی ممکناست بر اثر سیلهای ناگهانی، سدها خراب شود و کشتار راه بیفتد.
عباس محمدی
پی نوشت ها؛
1- مک کالی، پاتریک، رودهای خاموش، برگردان؛ فاطمه ظفرنژاد، انتشارات دانشگاه تهران، 1386، ص 403
2- همان، ص 423
3- ویژه نامه مدیریت منابع آب، ضمیمه روزنامه ایران، 1384، ص 23
4- ویژه نامه طرح های مهار آب در سال 1383، ضمیمه روزنامه ایران، ص 37
5- روزنامه کیهان، 16/12/86
6- روزنامه اطلاعات، 9/8/85
7- میراث خبر، 12/5/84
8- روزنامه ایران، 2/11/84
9- منبع 3، ص 23
10- روزنامه سرمایه، 6/6/86
11- همان
12- گزارش مرکز پژوهش های مجلس، منبع 3، ص 23