انسان و محیط

این سایت متعلق به معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی می باشد. مطالب مفید برای زندگی بهتر انسان با حفظ محیط زیست (توسعه پایدار) در این وبلاگ مطرح می گردد

انسان و محیط

این سایت متعلق به معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی می باشد. مطالب مفید برای زندگی بهتر انسان با حفظ محیط زیست (توسعه پایدار) در این وبلاگ مطرح می گردد

يكشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۵۳ ب.ظ

آمایش سرزمین بومی، جامع، بازخوردی و مستمر

غربیها پس از حملۀ نظامی به کشورهای دیگر، برای تثبیت تسلطشان، با ادعای کمک به پیشرفت کشورهای زیرسلطۀ خود(استعمارو طلب آبادانی)، به نابودی فرهنگ کشورهای مستعمره و گسترش فرهنگ خود، پرداختند. این امر با بورسیه کردن و تربیت جوانان  این کشورها  در کشور سلطهگر، و ایجاد مدارس جدید در تقابل با فرهنگ بومی کشور، در مستعمرات شکل گرفت.

استعمارگران، پس از انقلابها و آزادی مستعمرات، که با غارت ثروتها و کشتار ملتشان، توسط غرب، به وضع نامطلوبی دچار شده بودند، مدعی شدند که این کشورها، فقط با پیروی از روشهای توصیهشده‌ی استعمارگران، می‌توانند به رشد وتوسعه سریع برسند، اما بررسی دقیق وضعیت این کشورها نشان می‌دهد که پیروی از روشهای توصیه شده توسط غرب، سبب وابستگی بیشتر و عدم تعادل اقتصادی و اجتماعی و انسانی، و پایداری عقب ماندگی در این جوامع شده است.

در کشور ما هم، با طراحی و اجرای آمایش توصیه‌شده‌ی فرانسه(ستیران)، اقتصاد و فرهنگ کشور ما را به دست گرفته و وابستگی را حتی پس از انقلابها، دائمی کردند. بدین شکل که پایتخت و چند مرکز استان، به نام قطبهای توسعه، به بهای محرومیت نقاط دیگر کشور، با جلوگیری از رشد طبیعی و سالم کشور، و با بهره‌برداری از منابع ملی، صادرات موادخام و واردات کالاهای مصرفی ، رشدی کاذب یافتند. در حالیکه در اغلب کشورهای پیشرفته، تمام نقاط کشور از امکانات توسعه برخوردار بوده و شهر و روستا نقش مکمل را در توسعه واقعی کشور ایفا می‌کنند.

نقش شهرهای بزرگ در جهان سوم

در واقع از بزرگترین مشکلات توسعه کشورهای جهان سوم در حال حاضر، شهرهای بزرگ و نقش بحران زای آنها در کشوراست.

این شهرها وضعیت و خصوصیات متمایز کنونی خود را در دوره استعمار بدست آوردند. در حالیکه قبلا چنین تضاد و تمایزی میان شهرها و حتی روستاها وجود نداشت.

 استعمارگران، پایتختها و شهرهای بزرگ را که قطبهای توسعه نامیده می‌شوند به ابزار تسلط و بهره‌کشی تبدیل کرده و چنان شکل دادند که بتوانند موجبات جذب بیشتر ساکنان و سرمایه‌های محلی را به نظام اقتصادی خود، فراهم سازند. یعنی چند شهر بزرگ، جزو شهرهای ماهواره‌ای پایتخت و مراکز استانی در مدار چند شهر بزرگ و شهرهای کوچک دیگر نیز، در مدار مراکز استانها و وابسته به آنها هستند.  

 این شبکه شهرهای منظومه‌ای تمام اجزاء نظام کلی جامعه را به مراکز اقتصادی غرب پیوند زده و به خدمت آنان درآورده و به مانعی بزرگ، برای استقلال اقتصادی کشور حتی پس از استقلال سیاسی، تبدیل شده‌اند.

در واقع حتی بودجه‌های عمرانی کشور، اغلب به شکل ناعادلانه ای، صرف گرفتن امکانات از روستاها و اختصاص آن به شهرها می‌گردد. مانند ساخت سد با هزینه سنگین و انتقال آب مورد نیاز روستاها و شهرهای کوچک و محیط زیست، به شهرهای بزرگ؛ یا پرداخت رانت به واردات، برای تأمین نیازهایی که در کشور با سرمایه گذاری قابل تأمین است.

با این روش، رابطه شهرهای بزرگ با روستاها و شهرهای کوچک کشور قطع و پیوند شدیدی با کشورهای خارجی برقرار شده است. نتیجه، تخلیه روستاها و مهاجرتهای گسترده به شهرها، بخصوص شهرهای بزرگ و مهاجرت نخبگان و سرمایه های کشور به کشورهای غربی است.

از نمونه های بارز روشهای نامناسبی، که بحران در سطح کشور ما را هم نهادینه کرده است، پیروی از آمایش سرزمین(١) تهیه شده توسط فرانسویها (ستیران) قبل از انقلاب ، به شکل ایجاد ساختار به شدت تمرکز گرا و اقماری است، که امکانات و خدمات به صورت سلسله مراتبی، از پایتخت آغاز شده و در نهایت به مراکز استانها ختم می‌شود. این ساختار غیرعادلانه با عنوان روش علمی، فقط با تغییر نامِ اهداف، توسط لیبرالهای غرب زده پس از انقلاب با پیگیری بیشتر، متاسفانه ادامه یافت.

نمونه دیگر، ایجاد شهرکهای اقماری برای جذب سرریز شهرهای بزرگ به جای توزیع خدمات در سطح کشور است. این روش که برای کنترل مهاجرت به شهرهای بزرگ، با الگو گرفتن از آمایش ستیران، طراحی شده بود؛ به مرور، با اتصال قابل پیش‌بینیِ این شهرکها به شهرهای بزرگ، ابعاد شهرها را غول آسا و بحرانی‌تر کرد.

پیروی از روشهای توصیه شده توسط کارشناسان غربی در کشور ما، تا کنون نتایج مخربی در وابستگی اقتصادی، فرهنگی، تضعیف و نابودی بسیاری از روستاها، تخریب محیط زیست و ... داشته است.

در حالی که فقط با برنامه ریزی بومی، با شبکه زنده و پویا، مستمر و گسترده، در تعامل با همهی جوامع کوچک و بزرگ کشور، جهت توزیع عادلانه امکانات و خدمات، میتوان توسعه واقعی و پایداری را محقق نمود.

استقلال اقتصادی نیز مانند استقلال سیاسی، وابسته به استقلال فکری انسان است. اگر در برنامه ریزی اقتصادی، تابع دیگران باشیم، به ابزار رشد دیگران تبدیل خواهیم شد. تصوری جز این ساده لوحی است.

تقسیمات پی‌در‌پی استان‌ها هم عکس العملی در برابر روابط نامتعادل ناشی از نحوۀ آمایش تمرکزگرا است که انحصار اغلب خدمات ضروری به صورت سلسله مراتبی، از پایتخت آغاز شده و به مراکز استانها ختم می‌شود.  لذا هر شهرستان برای به دست آوردن خدمات مورد نیاز خود، به دنبال تبدیل شدن به استان است در حالی که این تقسیمات به تقابل استانهای پرشمار کشور انجامیده و امکان برنامه ریزی جامع برای توسعه واقعی را از میان می‌برد.

    ضرورت طراحی بومی آمایش سرزمین   

 آمایش سرزمین ایران (ستیران) پیش از انقلاب اسلامی، توسط فرانسوی‌ها،  بر پایه موارد زیر با عنوان ضروریات توسعه سریع، برای کشور ما تدارک دیده شد

 ١- تمرکز جمعیت به صورت ماهواره ای در پایتخت و چند پایتخت منطقه ای برای ایجاد قطبهای توسعه و تعمیم آن به سطح کشور. (٢)

این روش عملاً به بریدگی از فرهنگ و تولید بومی و ملی، رکود اقتصاد داخلی، تبدیل کشور به بازار محصولات خارجی و مهاجرت افراد تحصیل کرده به کشورهای غربی شد. افرادی که می توانستند در شرایط طبیعی، توسعه واقعی کشوررا محقق کنند.

٢- صنعتی شدن سریع برای خروج از عقب ماندگی و پیوستن به کشورهای توسعه یافته، که با پیشنهاد فروش فناوری همراه با انحصار کوتاه مدت همراه بود.

       اما نه تنها انتقال فناوری هرگز اتفاق نیفتاد، بلکه نتیجه این قراردادها، وارد کردن قطعات پیچیده، تولید قطعات ساده با ماشین آلات وارداتی و مونتاژ محصول در داخل کشور به صورت انحصاری و وابستگی صنعت و اشتغال برای همیشه به واردات بود.

با پذیرش این قراردادها، انحصار واردات برای مونتاژ به جای کمک به تولید بومی، با کمک واسطه های داخلی، که سود کلانی از حفظ این رابطه می بردند، و همچنین صادرات مواد خام و اولیه که نیاز کشورهای غربی بود، دائمی شد.

 پس از انقلاب واسطه های جدید، که اغلب از مدیران دولتی بودند، با ایجاد رانت ارز دولتی برای واردات، به غولهای ثروت و قدرت تبدیل شده و مانع بزرگی بر سر راه توسعه واقعی و درون زا شدند.

٣- تضعیف کشاورزی معیشتی با قبولاندن این توجیهات که :

  • ایران کشوری کم آب، اما پر از منابع زیرزمینی است.
  • مصرف آب صنعت کم، ولی بازده اقتصادی آن زیاد است.
  • کشاورزی با مصرف ۹۰ درصد آب کشور، بازده اقتصادی ندارد.
  • برای کمک به توسعه، فقط تولیدات کشاورزیِ مورد نیاز صنعت، قابل توجیه است.

پس به جای کار پر زحمت و آب برِ تولید مواد غذایی اساسی، باید به سمت صنعتی شدن رفت تا از عقب ماندگی خارج شد.

نیاز به مواد اساسی هم با ارز حاصل از فروش منابع زیرزمینی و واردات، قابل تامین است؟!

البته دلیل این توجیهات وابسته کردن هرچه بیشتر کشورهای جهان سوم است زیرا، وابستگی به واردات مواد اساسی کشاورزی به دلیل اهمیت و استراتژیک بودن ، می تواند سبب از دست رفتن استقلال کشورها شود. لذا در کشور خود حتی با خرید مازاد محصول از کشاورز و نابود کردن آن، یا آسیب به کشورهای دیگر برای ایجاد بازار، اجازه توقف تولید این محصولات در کشورشان را نداده و با گسترش تحقیق و سرمایه گذاری، به افزایش این تولیدات بیش از نیاز خود، کمک می کنند! 

اما برای تامین نیاز صنایع شان به مواد اولیه و خام و تامین بازاری برای فروش محصولات اساسی کشاورزی و صنعتی خود، گسترش کشاورزی صادراتی در بهترین زمینهای کشورهای دیگر و محدودیت کشاورزی معیشتی آنها را برای ایجاد وابستگی دائمی این کشورها برنامه ریزی میکنند.

متاسفانه آمایش سرزمین ایران (ستیران) که الگوی تمرکزگرا، منحط و ضایع کننده آب و خاک و فرزندان ایران، که توسط دشمن طراحی شده، پس از گذشت بیش از چهل سال از انقلاب اسلامی، با القاء علمی بودن همچنان با تغییر اسمی و ظاهری اهداف، هنوز برمدیریت برنامه ریزی کشور حاکم است. درحالی که هر یک ازکشورهای غربی با توجه به شرایط خاص خود، روشهای گوناگونی را برای آمایش انتخاب و طراحی کرده اند.

حتی کشور چین با انتخاب آمایش بومی، مستمر، بازخوردی و گسترده در سطح کشور بزرگ و پرجمعیت و توجه به فرهنگ و سنتهای خود، توانسته فقط ظرف حدود 40 سال، بدون استثمار، کشتار و تجاوز به  کشورهای دیگر، قدرت اقتصادی و فنی خود را به رتبه اول دنیا نزدیک کند !

اما در ایران، با حاکمیت الگوهای غربی و ساخت سد، اکنون ٧۵ درصد آبی که علاوه برتأمین نیازغذایی کشور، امکان صادرات بسیاری از محصولات را هم فراهم می کرد، با تبخیر هدر رفته و از آن در اغلب سدها جز لای و لجن باقی نمیماند.

در حالی ادعای مصرف ٩۰ درصدی آب در کشاورزی میشود، که از تبخیر ٧۵ درصدی و مصرف لااقل 15  درصدی شهرها بیش از 10 درصد برای کشاورزی باقی نمیماند، و این قشر مظلوم، با کمک گرفتن از لوله های سوراخ قطره چکانی، یا بارانهای گاه به گاه، به تولید مواد صادراتی که در موارد زیادی برگشت داده می شود، با وجود سود ناچیز، و عدم حمایت وزارت نیرو، مشغولند. در حالی که، عمده ارز کشور برای واردات مواد اساسی کشاورزی و عمده بودجه کشور صرف سدسازیها و انتقال آب و فاضلابِ تبخیر کننده و هدر دهنده آب کشور میشود!! سدسازی که تا ٨ برابر حد بحران، انجام شده و همچنان با شدت ادامه دارد، علاوه بر هزینه سنگین و تبخیر ٧۵ درصدی آب، مانع تجدید آب زیرزمینی و رکورد داری کشور ما در بیابان زایی و فرونشست زمین و حتی فروچاله، در جهان شده و بحرانی ترین شرایط را برای کشور ما به وجود آورده است. (٣)

فرونشستی که در صورت ادامه، میتواند سبب تخریب همه زیرساخت‌ها و حتی تخریب ساختمان ها در بسیاری از شهرهای کشورمان شود.  فرونشستی که قدرت جذب آب در خاک را از بین برده و باران به جای سرسبزی خاک، به سیلابی از گل و لای تبدیل شده و زندگی مردم را هر ساله در هم می پیچد.

ادر حالی که ایران، طی چند هزار سال با شناخت خصوصیات و محدودیتهای آب و خاک، توانسته بودند سرزمین خود را سرسبز و آباد نگهدارند. با کمک به جذب آب در زمین، با آبخیزداری وآبخوان داری مخازن زیرزمینی آب در دشتها را پُر آب و با ایجاد چاههای جذبی برای تصفیه بیهوازی فاضلاب شهرها، مخازن زیرزمینی آب در شهرها را پُر و چرخه و مصرف چندباره آب را طراحی و با ساخت قنات، آب پایدار دشتها و شهرها را با کمترین بارش، تامین نمایند.

با جذب آب در زمین، امکان حفظ آب از گرما و تبخیر و مرطوب شدن خاک، سبب بی نیازی از آبیاری زیاد و حتی امکان کشت دیم فراهم بود. مراتع، بیشه زارها و جنگلها گسترش یافته و با حفظ تالابها و دریاچه ها علاوه بر مزایای اقتصادی، با حفظ رطوبت و لطافت هوا، مانع بروز خشکسالی می گردید.

با انتخاب کشت غرقابی در زمینهای نسبتا شورِ کشور ما که زمانی کف اقیانوس بوده و شوری خاک و گنبدهای فراوان نمکی گواه آن هستند، سبب زهکشی طبیعی و مانع تشدید شوری و بیحاصلی خاک می شدند. حتی آب اضافه بر مصرف که به دلیل پوشیده بودن خاک از گیاهان، در زمین جذب میشد، کمی شورتر، از روستای پایین‌تر از چشمه ها  و قناتها خارج و دوباره و چندباره برای کشت گیاهان متناسب با شوری آب استفاده می گردید و در نهایت به تالاب ها می ریخت. تالابهایی که علاوه بر جلوگیری از ایجاد ریزگردها برای تامین نمکِ مورد نیاز و پرورش آبزیان مختلف قابل استفاده بود.

اما اکنون بخش عمده ارز و بودجه کشور، صرف واردات مواد اساسی کشاورزی و پروژه های به ظاهر برای تامین آب ولی در واقع نابودکردن آن می شود. که دو روی یک سکه برای نابودی محیط زیست، وابستگی اقتصادی، بحران بی آبی و فرونشست و آلودگی محیط زیست و بحرانهای اجتماعی و در پی آن، شکست ایران است.

چاره چیست؟

 برای جبران عقب ماندگی تحمیلی غرب و رسیدن به آبادانی مجدد کشور، خودباوری و کنارگذاشتن آمایش سرزمین ستیران که توسط دشمنان کشور طراحی شده و کپی های آن در طول ۴۰ سال، که سبب تمرکز سرمایه و خدمات کشور در پایتخت و چند شهر بزرگ دیگر به اسم قطبهای توسعه و در واقع قطبهای مصرف زدگی ، بیعدالتی، وابستگی و عقب ماندگی اغلب مناطق کشورهستند؛ ضروریست.

 با طراحی آمایش سرزمین غیر متمرکز، بومی، جامع، بازخوردی، مستمر و گسترده در سطح کشور، با شناخت همه استعدادها و محدودیتهای کشور و بررسی روشهای سنتی و جدید سازگار با محیط زیست کشور، امکان جبران کاستیها و عقب ماندگیها و رش سریع، فراهم خواهدشد

قطعاً قوه مجریه کشور، که با تغییر حداکثر ۸ ساله و رقابت مخرب جناحهای سیاسی درگیر است و با وجود مسولیت برنامه ریزی، حتی بررسی آمایش دقیق کشور و اشکالات اساسی آن طی بیش از ۴۰ سال انجام نشده، نمی تواند مسولیت برنامه ریزی برای چند دهه را به عهده داشته باشد.

بخصوص درمقابل برنامه ریزیهای دشمن برای ما که چندصد ساله و توسط صهیونیستهایی است که کشورها را با تسلط برسازمانها و بانکها و صندوقها و حتی دادگاههای بین المللی و انحصار در وسایل ارتباط جمعی و نفوذ در دولتها، به اختیار خود درآورده اند.

اکنون به لطف اعتقاد به دو اصل عدل و امامت (رعایت حق هر موجود و ضرورت هدایت) و وجود اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ما، ایران پایگاه اصلی مقابله با سلطه جهانی صهیونیسم شده است.

اما وضعیت کنونی اقتصاد و محیط زیست کشور که می بایست ضامن اقتصاد پایدار کشور باشد، به بحرانی ترین شرایط رسیده، تا جایی که حتی تامین آب و غذای مردم و حیات شهرها به خطر افتاده است.

این امر گویای ضرورت تغییر جایگاه و نحوه طراحی آمایش سرزمین، متناسب با شرایط کشور است.

جایگاه آمایش سرزمین

دفتر آمایش سرزمین باید مانند سند چشم انداز 20 ساله، در جایی قرار گیرد که امکان تهیه برنامه دراز مدت، و مستمر و فارغ از کشمکشها و وابستگیهای سیاسی را داشته باشد. تنها نهادی که از پایداری و تکیه بر ارزشهای الهی برخوردار و از غربزدگی و تقلید و وابستگی به دشمنان مبراست. نهاد رهبری تحت نظارت شورای خبرگان است. که قابلیت خود را در عرصه های مختلف، برای حل مشکلات کشور در هماهنگ کردن قوای سه گانه و برخورداری از حمایت مردم، به منصه ظهور رسانده، حامی" توسعه درونزای" کشوراست و کشور ایران را از وابستگی به ابتدایی ترین امکانات دفاعی، به یکی از چند قدرت مطرح جهان تبدیل نموده است.

 

نحوه انجام آمایش سرزمین

برنامه ریزی نباید در محیط بسته تهیه شده، یک طرفه و دستوری باشد؛ بلکه باید مانند دستگاه عصبی موجودات زنده به شکل مستمر، با شبکه مویرگی با همه انسانها در کشور مرتبط و از همه شرایط، کمبودها و امکانات و مشکلات کشور مطلع شده و به شکل بازخوردی، برای اصلاح شرایط زندگی و هدایت همه جامعه به سمت رشد، برنامه ریزی کند.

لذا این دفتر باید از کارشناسانی، با تخصصهای مختلف، دلسوز، در ارتباط با کارشناسان متخصص قوه مقننه و مجریه، و منتخبین مردم، بدون وابستگی به خارج از کشور تشکیل گردد.

 در هر منطقه ، شهرستانهای وابسته، شهرها و بخشها و روستاها، نیز بایستی دفتربرنامه ریزی در ارتباط با دفتر مرکزی جهت جمع آوری اطلاعات از شرایط و نیازها از همه روستاها تا، مناطق و نهاد مرکزی و تعیین نحوه رساندن خدمات مورد نیاز، به صورت هماهنگ و با توجه به اولویتها براساس فراهم آمدن شرایط لازم برای توسعه همه کشور به صورت عادلانه فراهم شود. (۴)

 در این روش، اطلاعات از همه نقاط سرزمین به شکل بازخوردی و مستمر، جمع آوری، گروه بندی، مقایسه، و انتخاب و هدایت خدمات و فعالیتها با بیشترین بازده در رشد و توسعه هماهنگ، طراحی و زمینه لازم برای اجرا در جهت گسترش عدالت، که از اصول اعتقادی و خواست فطری انسان نیز هست، با حفظ و ایجاد غنا در محیط زیست برای پایداری جریان توسعه، فراهم و بودجهء خدمات لازم تعیین شده و قابل تخصیص میشود

ضرورت منطقه‌بندی زیرساختها درکشور

در این راه تنها چاره، منطقه بندی بر اساس فصل مشترک های مهم و حیاتی و توزیع خدمات بر اساس استعدادها و نیازهای هر منطقه است.

با توجه به شدت اهمیت آب، مهمترین زمینۀ تقسیمات منطقه‌ای، حوزه‌های آبخیزدرکشور است.  در واقع تقسیمات منطقه‌ای بر اساس حوزه‌های آبخیز، تنها راهی است که میتواند امکان برنامه‌ریزی عادلانه در سطح کشور را فراهم‌کند؛ و علاوه بر جلوگیری از تقابل، رقابتهای بحران‌زا و آسیب‌رسانی استانها به‌ یکدیگر، سبب پیشرفت همسان و هماهنگ مناطق در ایران شود. بخصوص در مناطق مرزی که از اهمیت فوق العاده‌ای در حفظ امنیت کشور برخوردارند.

نکتۀ مهم این است که نباید با همان روش تمرکز گرا عمل نموده و یک نقطه را برای همه نوع خدمات در این مناطق منظور نمود، بلکه باید هر یک از شهرها در یک منطقه، با توجه به استعدادهای خود، مرکز یک نوع از خدمات محسوب شده و در ارتباط و هماهنگ با یکدیگر قرار گیرند.

 به عنوان مثال یک شهر با آب و هوای مناسب، مرکز خدمات درمانی، شهر دیگر با استعداد کشاورزی،  یا استعداد صنعتی، یا استعداد تجاری، یا مناسب جهت اداری و یا ... هر یک مرکز خدمات مربوطه در سطح منطقه محسوب شده و خدمات خود را به کل منطقه ارائه نمایند.

 

خدمات منطقه ای

این نوع خدمات منطقه ای غیرمتمرکز، اکنون که امکانات اینترنتی به وجود آمده به آسانی قابل دسترسی بوده و امکان  بهره‌برداری از تمامی ظرفیت‌های کشور برای رسیدن به توسعه پایدار بدون تمرکز غیر ضروری را فراهم می‌کند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

توضیحات:

(١) آمایش سرزمین، برنامه ریزی برای رسیدن به مطلوب ترین توزیع ممکن جمعیت، توسط بهترین شکل توزیع فعالیت های اقتصادی و اجتماعی در پهنه سرزمین در دراز مدت، در جهت توسعه پایدار است.

(٢) منظور از پایتختهای منطقه ای، شهرهای درجه ٢ از نظر خدمات است که نیازهای استانها و شهرهای وابسته به خود را پوشش میدهد.

(٣) احداث سد با مخازن بیش از ٢٠ درصد ظرفیت آبی رودها سبب تخریب محیط زیست و بیش از ۴٠ درصد سبب بروز خشکسالی می گردد.

(۴) منظور از منطقه، تقسیمات سرزمین بر اساس حوزه آبخیز است. و در این طرح، هر منطقه، از چندین شهرستان که هر یک با عملکرد بر اساس استعدادهای موجودش شکل گرفته، خدماتی را با توجه به استعدادها و نیاز شهرها و روستاهای وابسته، در اختیارشان می گذارد

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی